کد مطلب:152362 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:192

نجات راننده ی ارمنی در راه نیشابور به خاطر شراکت با حضرت ابوالفضل
جناب دكتر رجبعلی مظلومی (استاد دانشگاه و نویسنده ی معاصر) این قضیه را نقل كرده اند:

سالها قبل، در دوران رژیم سابق، در مسیر نیشابور، در یكی از قهوه خانه های جاده ی شاهرود با تنی چند از یاران همسفر نشسته بودیم تا ساعتی از رنج راه بیاساییم و آنگاه به حركت ادامه دهیم... كه ناگهان حادثه ای جانگداز، همه ی ما و حاضرین و اهل محل را به كنار رودخانه كشانید.

ماجرا از این قرار بود كه در نزدیكیهای قهوه خانه، یك كامیون باری كه كنترل آن از دست راننده اش خارج شده بود، از مسیر منحرف شد و در حالی كه برخورد آن با


صخره های دره صداهای مهیبی تولید می كرد، به اعماق رودخانه رفت و... جز مشتی آهن پاره از آن باقی نماند.

پیداست كه خود ماشین، چندان مهم نبود و اگر راننده سالم می ماند، همه چیز - با تلاش و كوشش مجدد - قابل جبران بود؛ اما با چنین سقوط و تصادف هولناكی، مسلم بود كه راننده نیز در میان آهن پاره ها تكه تكه شده و به قول معروف: «تكه بزرگه اش، گوش اوست»!

باری، ما، دریغا گویان، بر حال زار راننده ی كامیون افسوس می خوردیم و در اندیشه بودیم كه چگونه قطعه قطعه شده ی او را از عمق دره و از میان آهن پاره ها به سطح جاده بالا آوریم كه، ناگهان چشممان به راننده كامیون افتاد كه صحیح وسالم بالا می آید: آری، اشتباه نكرده بودیم، او خود راننده بود!

راننده ی كامیون، كه بزودی معلوم شد یك فرد ارمنی است، در برابر چشمان از حدقه درآمده ی ما وارد قهوه خانه شد، ولی بر خلاف انتظار، راننده ی ارمنی، پیش از آنكه نفسی تازه كند دست در جیب كرد و یك دسته بزرگ اسكناس بیرون آورد و در حالی كه روی میز می گذاشت، خطاب به ما چنین گفت:

در این سقوط مهلك كه شما شاهد آن بودید، حضرت عباس علیه السلام شما مسلمانها مرا نجات داد! من یك فرد ارمنیم، اما با او حسابی دارم و این بار نیز، زمانی كه ماشین در عمق دره سقوط كرد، برای نجات خویش دست توسل به دامن او زدم و نام مبارك او را به زبان آوردم، و او جان مرا نجات داد! من در این محل كسی را نمی شناسم و با محیط اینجا آشنا نیستم، شما این پول را بگیرید و به مسجد یا هیئت محل بدهید كه به


حساب و عنوان حضرت عباس علیه السلام و در راه وی خرج كنند...! [1] .


[1] چهره ي درخشان، ج 1، ص 526.